.... خون اشام ....

ᴾᵃʳᵗ:²

که یهو صدای در اوم
_بیا تو
^لباسا حاضرن و توی این هفته 2تا مراسم دعوتیم
_هوم باشه
^به خانم لی خبر بدم
_خودم خبر میدم
^باشه
ویو ا.ت
اخیش بالاخره قرار دادو بستم بهتر برم یکم خرید کنم
پرش زمانی کوتاه
وای چه لباسای خوشگی داشتم نگاه میکردم که یه لباس چشمو گرفت رفتم داخل مغازه و خریدمش بعدش رفتم یه کیفو کفشم براش خریدم
خب خریدامو کردم بهتره برم لباسارو تو جعبه ماشین گذاشتم و حرکت کردم که یهو تو فکر تتو های اقای جئون افتادم و گفتم منم یه تتو بزنم زنگ زدم به دوست تتو ارتیستم
%های گرل
+خوبی چخبر
%تو خوب باشی مام خوبیم
+یه نوبت میخواستم واسه امروز
%تو
+من
%عجبا باشه الان میتونی بیای
+اره الان میام
پرش زمانی
+های
%های چه طرحی میخوای و کجا
+وسط سینم طرح مار پروانه
پرش زمانی
%اها تموم شد
+عالیه چقدر شد
%ما این حرفارو نداریم
+بگو دیگه
%فردا شب یه شام
+قبوله
%راستی چرا پرسینگ نمیزنی
+میترسم
%دردش از تتو کمتره
+اوکی پس میرم پیش فیلیکس(کمبود اسم)
خلاصه ا.ت پرسینگ ناف زد و بعد رفت رستوران تا نهار بخوره که یهو گوشیش زنگ خورد
+بله
€سلام خانم لی
+شما
_جونگ کوکم
+او اقای جئون بله کاری داشتید
_امشب وقتتون خالیه
+بله چرا
_امشب باهم بریم بیرو واسه شام و راجب چند مورد حرف بزنیم
+البته
_خب پس خدانگهدار
+تلفونو قطع کردم که یهو.....
دیدگاه ها (۰)

.... خون اشام ....

.... خون اشام ....

.... خون اشام ....

.... خون اشام ....

:تهیونگ: اون موضوع رو بسپار به من، من حلش می کنما/ت: خب ...

پارت ۷۷ فیک ازدواج مافیایی

شاید دوستم داشتی! پارت۱ا/ت:لباسامو پوشیدم منتظر سرویس وایساد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط